خاطره بازی


کاش میشد گوشه ای نوشت..خدایا امشب خیلی خسته ام..فردا صبح بیدارم نکن
by : x-themes

سلووووووم...

الان از اون موقع هاییه که من خیلی شاد و شنگولم!!

حالا باور کردین من دیوونه ام!....

یه موقع خیلی شادم یه موقع خیلی غمگین....

الان میخوام خاطره بازی کنمممم...با خاطره های خنده دااار!

1.یه دوستی دارم اسمش ستاره هست خانم مهندس آیندس! یه داداشی داره اسمش سامانه 18 سالشه...میگفت دوروز پیش دوست سامان خونمون بوده باهم تو اتاقش بودن...بهش اس دادم:داداشی روزت مبارک!!(دوروز پیش روز جهانی کودک بود!!!)

2.یه دختر گرد و تپلی تو کلاسمونه اسمش سانازه.بهش میگیم ساناناز..بعضی وقتا هم بهش میگیم آناناس!!

این ساناناز خانم خرم آبادیه یعنی لرههههه!!

دیروز داشت یه جریانیو واسه یکی از بچه ها تعریف میکرد دختره نمیفهمید منظورشو..صدبار واسش تعریف کرد بازم دختره میگفت چی؟نفهمیدم....یهو ساناناز اعصابش از نفهم بودن دختره خورد شد گفت:فاطی..مگه تو لری؟؟؟؟؟؟

کلاس منفجر شد!!

3.یه ساله خودمو جر دادم به بابام میگم واسم تبلت بخر..هی میگه نمیخرم به دردت نمیخوره....دیروز باز داشتم بهش میگفتم برام بخره..مظلوم زل زده تو چشام میگه آرزو...اصلا تبلت چیه؟؟؟

ومن تو این حالت بودم

4.دوستم تعریف میکرد:چند روز پیش رفتم بازار همه پسرا هی بهم میگفتن خیلی خوشگلی...خوشگل خانم..

گفتم:خب..تو چی جوابشونو میدادی؟؟

دوستم::من تو این فکر بودم اگه من خوشگلم چرا بهم شماره نمیدن؟؟؟؟

5.به دوستم میگم:این شکلاتای تلخ رو دوست داری؟؟من که عاشقشونم....میگه:آره..منم خیلی دوست دارم..

دوثانیه نشده برگشته میگه:کدوما؟؟؟

امضا....دخمل عاشق

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 18 مهر 1391 14:2 |- آرزوووو -|

ϰ-†нêmê§